صفیر آرانی
اشعار آیینی شاعر اهلبیت(علیهم السلام) رضا حمامی آرانی

 

نوحه و زمزمه

مهمون رو سپیدم        امید نا امیدم

ز بار غصه ی تو            به کودکی خمیدم

      شکستم و اسیر غم ها شدم

      پا شو ببین شبیه زهرا  شدم

 

درد و بلا خریدم            در به دری کشیدم

زکوفه تابه این شام      پای سرت دویدم

         تو رفتی و بعد تو تنها شدم

         پا شو ببین شبیه زهرا شدم

 

حال خوشی ندارم              خسته و بی قرارم

یه شب نزاشته دشمن       سر رو زمین بزارم

          بس به زمین نشستم و پا شدم

          پا شو ببین شبیه زهرا شدم

 

صورت من کبوده             پیرم و خیلی زوده

پنجه ی دست شمره      رو صورتم جا مونده

           غنچه بودم که با لگد وا شدم

           پا شو ببین شبیه زهرا شدم

 

قامت من کمونه              سرم ندیده شونه

قبضه ی گیسوم هنوز       تو چنگ ساربونه

          سه سالمه مثل کمون  تا شدم

          پا شو ببین شبیه زهرا شدم

 

 

 

 

کد هدایت به بالا


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:نوحه,زمزمه, روضه,بی بی رقیه,روضه خرابه,رضا حمامی آرانی, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

 

آیه آیه خیزران
دلم   پیاله  پیاله  غم  نهان  مي‌خورد
كه چشمم اشك عزايت ز عمق جان مي‌خورد
در اين سفر چه كشيدم سه ساله‌ات وقتي
به جرم تشنه لبي چوب ساربان مي‌خورد
دلم به طشت زرت ذره ذره شد آنگاه
كه آيه آيه لبان تو خيزران مي‌خورد
چه سنگها كه به سوي سر تو شد پرتاب
ولي پس از سر تو بر سر زنان مي‌خورد
چقدر ياد شد از روي مادرت وقتي
كه برق سيلي دشمن به اين و آن مي‌خورد
به دست و گردن ما جاي ريسمان مي‌ماند
اگر سر تو به ني گرد كاروان مي‌خورد
ز جاي ،دختر تو نقش بر زمين مي‌شد
طناب گردن زينب اگر تكان مي‌خورد
چه مي‌كشيد دل نجمه آن دقيقه كه باد
به گيسوان سر قاسم جوان مي‌خورد

کد هدایت به بالا


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:شعر اسارت زینب س,مسیر کوفه تا شام,شعر اسرا,حمامی آرانی, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

 

عروس اشك
شام عزا به سينۀ مضطر شروع شد
فرياد و آه و زمزمه ديگر شروع شد
راحت نبود گريه كند بر گلش رباب    
حالا عزا و گريه به اصغر شروع شد
فرصت نشد كه گريه كني بر علي بيا
در خيمه‌اي كه روضۀ اكبر شروع شد
اينجا سكينه وصف علمدار مي‌كند
سوز عزاي ساقي لشكر شروع شد
هركودكي نشان دهد از درد، گوش خود
شرح غم كشيدن معجر شروع شد
لشكر براي كوفه مهياي رفتن است     
حالا وداع با تو برادر شروع شد
نجمه عروس اشك نشانده به حجله‌گاه
با گريه جشن قاسم بي‌سر شروع شد
تا منتشر به كرببلا شد غريبيت
ديگر به خيمه حمله لشكر شروع شد
اي پاسبان خيمۀ زينب بيا ببين           
آوارگي و غصۀ خواهر شروع شد
                                                *********
 

 

کد هدایت به بالا


نوشته شده در تاريخ جمعه 24 آبان 1392برچسب:, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

 

سنگ ها منتظر تو است برو خواهر من

سر من همسفر تو است برو خواهر من

 

به هدر می رود این خون حسین گر نروی

صبر کن هرچه اگر زخم زبان می شنوی

شمع من اشک تر تو است برو خواهر من

سرمن همسفر تو است برو خواهر من

 

بعد من قافله سالار تویی یا زینب

جای عباس علمدار تویی یا زینب

فتح بابم سحر تو است برو خواهر من

سر من همسفر تو است برو خواهر من

 

می روی خواهر من راه پر آه و دردی

من دعا گوی تو بر نیزه که تا برگردی

سایه من به سر تو است برو خواهر من

سر من همسفر تو است برو خواهر من

 

نروی خون حسین تو به جا می ماند

کربلا نیز در این کرببلا می ماند

پر من بال و پر تو است برو خواهر من

سر من همسفر تو است برو خواهر من

 

کوفه تا شام تو را با دل خونبار برند

کوچه کوچه همه جا تا سر بازار برند

شام روز ظفر تو است برو خواهرمن

سر من همسفر تو است برو خواهر من

 

 

کد هدایت به بالا


نوشته شده در تاريخ جمعه 24 آبان 1392برچسب:خروج اهلبیت از کربلا,, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

یا ابا عبد الله 

خدا برای دم تو به ما زبان داده است

برای کرببلا آمدن توان داده است

بهشت چیست فقط راه مستقیم حرم

خدا مسیر خودش را به ما نشان داده است

حدود و مرز ندارد فضیلت حرمت

چقدر پای تو حق لطف بی کران داده است

دو چشم داده اگر بهر دیدن حرم است

برای خواندن ذکر است اگر دهان داده است

نمیرد آنکه برای تو شعر می گوید

خدا به شاعر تو عمر جاودان داده است

به روز حشرگرسنه نماند آنکه حسین

به زائران ضریح تو آب و نان داده است

زهول روز قیامت دلش تکان نخورد

کسی که در غم تو پرچمی تکان داده است

بکوش تا که تو هم اربعین حرم باشی

که حق فضیلت آن را به مومنان داده است

 

رضا حمامی ..صفیر آرانی

 

کد هدایت به بالا


نوشته شده در تاريخ جمعه 22 آبان 1392برچسب:, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

 

در سینه مان حسینیه هایی مکرم است
هر شب برای روضه ات آقا محرم است
ما پای شعر محتشمت سینه زن شدیم
"باز این چه شورش است که در خلق عالم است"
سر های ما چه قابل اگر بشکند حسین
"سر های قدسیان همه بر زانوی غم است"
این رستخیز سینه زدن هاست کز زمین
"بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است"
هر دیده ای که گریه کند در غمت حسین
یک چشم او مطابق صد چشمه زمزم است
با یاد لحظه ای که علم خورده بر زمین
ما گریه می کنیم به هر جا که پرچم است
بی خود نمی دهند به کسی اشک ، این ثواب
مخصوص دیده ای است که با دوست محرم است
هر گوشه ای به داغ تو مشغول و بازهم
عالم برای روضه ی داغ شما کم است
ما را چه ارزشی است، به این چند قطره اشک
جایی که روضه خوان عزای تو آدم است 
 
 

کد هدایت به بالا


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

 

همه امید من اینست که پر باز کنی
دوختم دیده که تا دیده ی تر باز کنی
پسرم دست پر از خون تورا می بوسم
پای من را به ره خیمه اگر باز کنی
من همه عمر خودم را به لبت می بخشم
گر لب خود به سخن بار دگر باز کنی
تو پیمبرگریت بر همه ثابت کردی
وقت آنست که عمامه ز سر باز کنی
خواستی عشق خودت را به پدر بنمایی
این دلیلی ست که اینگونه جگر باز کنی
دلخوشیم همه این بود که تا آخر جنگ
بعد هر حمله ز من تیر و سپر باز کنی
تا شنیدند علی نام گرامی تو هست
خواستند تا که تو هم پا به خطر باز کنی
 

کد هدایت به بالا


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

 

شاها به پیش نعش جوان می روی اگر
حتما    برای    پیکر   او  یک  عبا  ببر
تعجیل کن که خون نفسش را گرفته است
دیگر  نمی شود   که  بگوید  بیا  پدر
نه تو دگر برای علی می شوی پدر
نه او دگر برای شما می شود پسر
هر گوشه ای زجسم علی خود زیارتی است
از او کسی ندیده ضریحی شکسته تر
هی می زنی صدا که علی جان سخن بگو
آخر دهان له شده وا می شود مگر
طاقت نداشتی بروی جانب حرم
گفتی به ساقیت که بیا و مرا ببر
حالا که آمدند جوانان هاشمی
چیزی دگر نمانده از این جسم مختصر
اینجا به پهلوی علیت گریه می کنی
یا آنکه یاد می کنی از روضه های در؟
چیزی ببین که کم نشده از تن علی
زینب بیا نگاه کن تو یک مرتبه دگر

کد هدایت به بالا


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

 

شریک غصه اکبر تو هم برو قاسم

جوان خوش قد حیدر تو هم برو قاسم

قرار نیست بماند کسی برای عمو

عزیز قلب برادر تو هم برو قاسم

برای دفعه آخر برو به خیمه عمو

بگیر اجازه ز مادر تو هم برو قاسم

به اشکهای غریبانه ی دل پدرت

قسم به من نده دیگر،تو هم برو قاسم

بناست داغ تو را هم ببینم و بروم

گذشت آب من از سر تو هم برو قاسم

یتیم داری من را خدا قبول کند

یتیم قلب برادر تو هم برو قاسم

 

کد هدایت به بالا


نوشته شده در تاريخ شنبه 18 آبان 1392برچسب:, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

 

دوباره حرف حسن شد  خدا به خیر کند

دوباره حرف کفن شد  خدا به خیر کند

پس از عزای علی قاسم از میان برخاست

و گفت نوبت من شد  خدا به خیر کند

عزای اکبر و اینبار هم غم قاسم

زره دوباره به تن شد  خدا به خیر کند

هنوز گریه برای علی نگشته تمام

به خیمه حرف محن شد  خدا به خیر کند

ز گریه های حسین وای نجمه هم فهمید

که بحث کشته شدن شدخدا به خیر کند

به مثل رفتن اکبر دو باره هم حرف از

چگونه نیزه زدن شد  خدا به خیر کند

ز اشک دیده سقا عیان شده که سخن

ز سم اسب و بدن شد  خدا به خیر کند 

 

کد هدایت به بالا


نوشته شده در تاريخ شنبه 18 آبان 1392برچسب:, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد