صفیر آرانی
اشعار آیینی شاعر اهلبیت(علیهم السلام) رضا حمامی آرانی
مرغ دلم هر روز و شب
پر می زنه توی سینه
قرار و آروم نداره
میخواد بره به مدینه
عاشقم و جون و دلم
کشته ی دیداربقیع
میخوام بزارم روز وشب
سر روی دیوار بقیع
تو مدینه یه باغه و
پر ازگل شقایقه
گوشه ی این باغ قشنگ
قبر امام صادقه
باغ گلی که خاک اون
آرزوی دل همه است
یه گوشه مخفی از همه
تربت پاک فاطمه است
یه گشه ی دیگر اون
باغ که پر از نسترنه
مثل خودش تو زندگی
قبر غریب حسنه
باغی که توی دومنش
چهار مه غریب داره
تربت پاک سجاد و
قبر امام باقره
اونجا کبوتراش همش
ز دیده دونه می چینند
به جای گنبد و ضریح
رو فرش خاکا می شینند
جون میده دل ز غصه اش
ای خدا صبرم تمومه
کی میاد اون آقامون بگه
که قبر زهرا کدومه
فردا برای جون دادن
واسطه و شفیع میخوام
هیچ آرزویی ندارم
کربلا و بقیع میخوام