عشق یعنی یه علم...علم علم علمدار حسین عشق یعنی یه سپر...سپر سپهدار حسین
علم تو عشقه علمدار حرم تو عشقه علمدار
عشق یعنی یه علم...یه علم و دستان قلم عشق یعنی یه حرم...حرمی که مانده بی علم
علمی را که واژگونه حرمی که از غصه خونه
عشق یعنی لب خشک...لبی که به دریانرسید عشق یعنی یم آب...آبی را که سقا نچشید
آبی که خجل شد ز اصغر لبی که ز دریا نشد تر
عشق یعنی یه علم...علمی که افتاده به خاک عشق یعنی یه بدن... بدنی که با تیر شده چاک
بدنی که شد پاره پاره علمی که عشق نگاره
عباس نیز جنس غمش فرق می کند
مردی که نام محترمش فرق می کند
او جشم و دست داده کرم را نشان دهد
شاگرد مرتضا کرمش فرق می کند
"والله ان قطعتموا "خواند و مجاب شد
صاحب لواست ...پس قسمش فرق می کند
آری طنین هر قدمش عشق زینب است
سردار قافله قدمش فرق می کند
از ناله های "ان کسر ظهری "حسین
معلوم شد که او علمش فرق می کند
بیش از همه کشید کمان حرمله ...و گفت:
ابروی حیدری است خمش فرق می کند
مثل حسین کس نسروده است مدح او
ماه عشیره محتشمش فرق می کند
از نوحه اش زمین و زمان ناله می زنند
سقای تشنه کام ...دمش فرق می کند